يه شعر هيئتي كه به درد روضه خوندن مي خوره

یا عباس:

آتش گرفت دشت ز سقا خبر نشد

شام عطش به خمیه طفلان سحر نشد

گفتا حسین بر سر نعش برادرش

کو آن کسی که از غم تو خون جگر نشد

کار حسین بعد تو سقا تمام شد

نه این کمر برای برادر کمر نشد

نا باورانه حضرت سقا به خویش گفت

نه مشک سالم است آبش هدر نشد

شرمنده، رو به مادر غمدیده کرد و گفت

عباس هم برای تو زهرا پسر نشد!

باید که قطعه قطعه شود کل پیکرم

من را ببخش چون که از این بیشتر نشد

وقت غروب ناله برآمد که یا اخا

با بودنت خیام حرم شعله ور نشد

محمد علی کاروان