شعر خوانی آقای ملکیان
دانلود شعر خوانی آقای محمد حسین ملکیان(کلیک کنید))
شعر خوانی فراز ملکیان-غزل امام زمان و مخمس عاشورایی
دانلود شعر خوانی آقای محمد حسین ملکیان(کلیک کنید))
شعر خوانی فراز ملکیان-غزل امام زمان و مخمس عاشورایی
نفسي على زفراتها محبوسة
يا ليتها خرجت مع الزفرات
لا خير بعدكِ في الحياة، وإنّما
أبكي مخافة أن تطول حياتي
جانم در اين ناله ها زنداني تنم شده است.
كاش جانم با این ناله ها از تنم خارج ميشد.
كه زندگي پس از تو ديگر هيچ خيري ندارد.
و من از ترس اين كه عمرم طولانی شود٬ مي گريم...
زهرا همان غمي است كه در سينه علي است
پهلو شكسته ايست كه آيينه علي است
زهرا كه دست هاي به دستاس رفته اش
احساس دست هاي پر از پينه علي است
زهرا همان علي ست كه آيينه خداست
زهرا همان خداست كه آيينه علي ست
افلاك را ببين كه چه بيهوده خاك را...
زهرا بگو مزار تو در سينه علي ست
زهرا! بيا ببوس گلوي حسين را
اين ابتداي غربت ديرينه علي ست
مهدی جهاندار-اصفهان
حرف سفر
بايد بري؛ نه ! محض رضاي خدا نگو
دق مي كنم بدون تو، اين جمله را نگو
زهرا بمان و زندگي ام را به هم نريز
سنگ صبور من! نرو از پيشم اي عزيز
باور نمي كنم كه دلم را تو بشكني
با رفتنت به زخم غرورم نمك زني
زهرا شب عروسي مان خاطرت كه هست؟
مهريه ي زلال و روان خاطرت كه هست؟
يادت كه هست قول و قراري كه داشتيم!؟
يك روح واحديم ؛ شعاري كه داشتيم
اي دل خوشي ِ زندگي ام! مي شود نري
از حال و روز من، كه شما با خبرتري
گريه نكن محدثه ، غمگين نكن مرا
با رفتنت غريب تر از اين نكن مرا
خاتون من! قلندر خوبي نبوده ام
من را ببخش؛ شوهر خوبي نبو ده ام
با درد ِ دنده هاي ِ شكسته جدال كن
تقصير دستِ بسته ي من شد حلال كن
دلگرمي علي! به نظر زود مي روي!؟
نه سال شد فقط ،چقدر زود مي روي!
بعد از تو فيض هاي خدايي نمي رسد
فرياد مرتضي كه به جايي نمي رسد
زهرا بمان و چهره ي غم را عبوس كن
زهرا بمان و زينب مان را عروس كن
غصه به كار دل گره ي كور مي زند
خيلي دلم براي حسن شور مي زند
زهرا نرو، كه بغض بدي در گلوي توست
دامادي حسين و حسن آرزوي توست
حالا كه اعتنا به قسم ها نمي كني
فكر حسين تشنه لبت را نمي كني!؟
ديدي كه رنگ از رخ مهتاب مي پرد
شبها حسين تشنه لب از خواب مي پرد
در باغ ميوه هاي دلت، سيب نوبر است
اين كربلايي از همه شان مادري تر است
حرف از سفر زدي و تبسم حرام شد
پيراهن حسين شنيدم تمام شد
باشد برو-قبول- علي بي پناه شد
باشد قرار بعدي مان قتلگاه شد
باشد برو كه كرببلا گريه مي كنيم
با هم كنار طشت طلا گريه مي كنيم
وحید قاسمی-تهران
میدونید رفتن دلبر یعنی چی؟
معنی لحظه آخر یعنی چی؟
باغ بی غنچه چه معنایی داره؟
آشیون بی کبوتر یعنی چی؟
جلوی چشم یه دختر، نیمهشب
بردن تابوت مادر یعنی چی؟
بره یار و نشه فریاد بکشی
چه میفهمیم ما که مضطر یعنی چی؟
پاهاش انگار نای حرکت نداره
بدون فاطمه حیدر یعنی چی؟
اشکای نم نم ساقی میدونن
وقتی که بشکنه ساغر یعنی چی
درِ علمه علی و خوب میدونه
وقتی آتیش بگیره در یعنی چی؟
اونی که پر زده یار جوونش
میدونه غنچه پرپر یعنی چی
کی میدونه جای دستای تبر
روی برگای صنوبر یعنی چی؟
اولین باره که سلمان میبینه
لرزش زانوی حیدر یعنی چی
بعد از این بی فاطمه، پیش علی
می دونید خوندن کوثر یعنی چی؟
قاسم صرافان
«در فاطميه بود که ما سينه زن شديم»*
با پيرهن سياه عزا سينه زن شديم
در روضه هايتان همگي پر زديم و بعد
همراه ساکنان سماء سينه زن شديم
گفتي جواز کرببلا روضه ی من است
اصلا به عشق کرببلا سينه زن شديم
بر سينه هاي سينه زنان مهر مي زني
ما هم به شوق مهر شما سينه زن شديم
ما نذر کرده ايم که قرباني ات شويم
در راه رفتن به منا سينه زن شديم..
در صحن قدس سينه زدن چيز ديگريست
در کنج صحن قدس رضا سينه زن شديم...
سید حمید داودی نسب
چه خوب ميشد اگر ما بزرگتر بوديم
شبيه مادرمان ياور پدر بوديم
درون خانه نشستيم و رفت مادرمان
به جاي مادرمان كاش پشت در بوديم
هنوز خاطرمان هست شب به شب وقتي
كنار مادرمان زير بال و پر بوديم
چگونه تاب بياريم كوچه ديدن را
هميشه گرم عبور از همين گذر بوديم
فقط به خاطر او با پدر نميگفتيم
كه از سياهي بازوش با خبر بوديم
نيامده ، دلمان تنگ محسن است ايكاش
كه با كبوتر اين خانه همسفر بوديم
به ذوالفقار پدر هم كه دستمان نرسيد
نبودهايم مخيّر ولي اگر بوديم...
خدا كند كه بميريم بعد مادرمان
كه ديگران ننويسند ما پسر بوديم
محسن ناصحی-اصفهان