امام رضا-شعر

وباره خلوت شب،بازهم بهانه ی تو 

دوباره کاسه ی خالی وآستانه ی تو

دوباره گنبد زرد تو،صحن گوهرشاد 

وبازصحن دوچشمم پراز ترانه ی تو

ومن کبوترخسته،گسسته ازهمه جا

دخیل بسته ام این دل به دام ولانه ی تو

وپای پنجره فولاد تو گره زده ام 

نگاه حسرت پر رنج  بی نشانه ی  تو

وهست دلخوشییم نیمه ی نگاه شما

وبود چشم امیدم به آب ودانه ی تو

وباز زمزمه دارد دلم کنار ضریح

 کرم نمای،فرود آ ،که خا نه  خا نه ی تو

ميثم بهرامی

زینب

این زن که از برابر طوفان گذشته بود

عمرش کنار حضرت باران گذشته بود

صبرش امان حوصله ها را بریده بود

وقتی که از حوالی میدان گذشته بود

باران اشک بود و عطش شعله می کشید

آب از سر تمام بیابان گذشته بود

آتش، گرفته بود و سر از پا نمی شناخت

از خیمه های بی سر و سامان گذشته بود...

اما هنوز آتش در را به یاد داشت

آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود

می دید آیه آیه ی آن زیر دست و پاست

کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود

یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت

عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود

زینب هزاربار خودش هم شهید شد

از بس که از کنار شهیدان گذشته بود

بر صفحه های سرخ مقاتل نوشته اند

این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود

احمد علوی

13 رجب -متن-حضرت علی

«شمیم عدالت در عمل»

کسى که با تعلیمات اسلامى آشناست و سوابق على (علیه السلام)را مى‏داند که چگونه در دامان مقدس پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرورش یافته است؛ تعجب نمی‌کند که سیره و روشامیر المؤمنین(علیه السلام)این گونه بوده که درباره عدالت حساسیت خاصى داشته و اهمیت و ارزش فراوانى براى آن قائل بوده است.

آری مگر خداوند در قرآن کریم نمى‏ فرماید:"ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند ..."(1)

در این آیه کریمه برقرارى عدالت به عنوان هدف بعثت همه انبیاء معرفى شده است. مقام و قداست عدالت تا آنجا بالا رفته که پیامبران الهى به خاطر آن مبعوث شده‏اند. حال چگونه ممکن است کسى مانند على (علیه السلام)که شرح دهنده و مفسر قرآن و توضیح دهنده اصول و فروع اسلام است، درباره این مسأله سکوت کند و یا در درجه کمترى از اهمیت آن را قرار دهد؟

به عنوان نمونه، بنابر نقل مورخان، در زمان خلافت امیر المؤمنین علی (علیه السلام)در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندى در نزد یک مرد مسیحى آن زره پیدا شد. امیر المؤمنین (علیه السلام)او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد که: این زره از آن من است، نه آن را فروخته‏ام و نه به کسى بخشیده‏ام و اکنون آن را در نزد این مرد یافته‏ام. قاضى به مسیحى گفت: خلیفه مسلمین ادعاى خود را اظهار کرد.حال تو چه دفاعی از خود داری و چه مى‏گویى؟

 مرد مسیحی گفت: این زره مال خود من است؛ اما در عین حال گفته مقام خلافت را تکذیب نمى‏کنم؛ چرا که ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد.

قاضى رو کرد به امیر المؤمنین (علیه السلام)و گفت: شما مدعى این زره هستى و این شخص منکر ادعای شماست. لذا بر شماست که شاهدی بر مدعاى خود بیاوری.

على (علیه السلام)خندید و فرمود: قاضى راست مى‏گوید، اکنون مى‏بایست که من شاهد بیاورم، ولى من شاهد ندارم.

قاضى روى این اصل که مدعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد.

ولى مرد مسیحى که خود بهتر مى‏دانست زره مال کیست، پس از آنکه چند قدمی پیمود، وجدانش به درد آمد و برگشت و گفت: این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاى بشر عادى نیست، از نوع حکومت انبیاست و اقرار کرد که زره برای امیر المؤمنین علی (علیه السلام)است.

طولى نکشید او را دیدند مسلمان شده و با شوق و ایمان از زمره یاران امیر المؤمنین (علیه السلام)در جنگ نهروان در رکاب آن حضرت می‌جنگد.

آری، آنان که در تعلیمات خود توجهى به این مسائل ندارند و یا خیال مى‏کنند مسائلی چون عدالت در حاشیه است و تنها مسائلى از قبیل نماز و روزهدر متن دین است، لازم است در افکار و عقاید خود تجدید نظر نمایند و به این گونه داستان‌ها در سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام)توجه بیشتری نمایند:

(برگرفته از کتاب "مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری"، مجلدات 16 و 18)

 

سایت مذهبی وب فرا رسیدن 13 رجب سالروز میلاد

امام عدالت گستر، و امیر حق محور

امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام)

را به همه مسلمانان و آزاداندیشان جهان تبریک و تهنیت می‌گوید.

امام جواد-متن

راه آرامش»

" حال چه کنم؟ چگونه این ضرر را جبران کنم؛ من اصلا شانس ندارم؛ خداانگار من را فراموش کرده ..."

این جملات برایمان آشنا نیست؟! خواسته یا ناخواسته، هنگامی که مالی را از دست می‌دهیم و یا این که دچار ضرری مادی در زندگی می‌شویم، شبیه این جملات را یا به زبان می‌آوریم و یا از ذهن ما می‌گذرد، اما قرآن دیدگاهی کاملا متفاوت را به ما عرضه می‌کند، آنجا که می‌فرماید:

"هرآینه ما آنچه را روی زمین است، زینت آن(زمین) قرار دادیم تا این که ایشان را بیازماییم که کدامیک اعمال نیکوتر انجام می‌دهند" (1)

بی تابی در مصیبت ها، پیش زمینه نابودی است، چون در حقیقت اکراه داشتن به حکم و عمل خداوند است. بعد از آنکه تلاش خود را انجام دادیم و هر آنچه در توان داشتیم به کار گرفتیم تا نعمتی از دست ما خارج نشود، ولی بنا به خواست خدا نشد، چاره چیست؟ آیا بی قراری و ناراحتی، نعمت از دست رفته را بر می‌گرداند؟ بی قراری در از دست دادن مواهب و موقعیت‌های مادی، به معنی سرافکندگی در آزمایش الهی است.در نقطه مقابل، صبر دراین گونه مشکلات نه تنها باعث می‌شود که سر بلند از این آزمایشهای الهی بیرون آییم، بلکه خداوند نیز به لطف خود ما را پاداش می‌دهد. سیره ائمه اطهار نیز ما را به صبر در این شرایط دعوت می‌کند.

"آمده است که برای امام جواد (علیه السلام) پارچه‌های قیمتی فرستادند. در راه دزد آنها را به سرقت برد. شخصی که مامور رساندن پارچه‌ها به حضرت بود ماجرا را طی نامه‌ای به حضرت اطلاع داد. حضرت به خط خویش در جواب او این جملات را مرقوم فرمودند:

جان و مال از مواهب خوشایند الهی است که همچون امانتی به ما سپرده شده است. بهره می‌دهد آنچه در خوشی و سرور از آن بهره گرفته شده است و دارای مزد و پاداش است آنچه از ما می‌گیرند. بنابراین آن کس که بی قراری را بر صبر مسلط گرداند، اجرش از بین می‌رود و ما پناه بر خدا می‌بریم از آن که چنین گردد." (2)

درست است که آن دزد با این عمل خود، راه شقاوت را پیش گرفته است ولی عاقل می‌داند که بی تابی در مصیبت‌ها فایده‌ای ندارد، چرا که هر چیزی که خداوند مقدر کرده باشد، بالاخره واقع می‌شود و بی تابی و ناراحتی دارایی از دست رفته را باز نمی‌گرداند. تردیدی نیست که پس از سپری شدن مدت زمانی،فرد باید ترک بی تابی کند، پس چه بهتر که از آغاز خود را از ناراحتی برهاند، تا اجرش تباه نشود. البته بدست آوردن این دیدگاه نیازمند صبر و تلاش بسیار است که فقط با ایمان به خدا و یاری او حاصل می‌گردد.

(برگرفته از کتاب "جامع السعادات" تألیف: علامه ملا مهدی نراقی(ترجمه آقای کریم فیضی)، (با تلخیص و اضافات))

 

سایت مذهبی وبفرارسیدن دهم ماه رجب، سالروز میلاد

باب المراد(3) اهل بیت،

حضرت امام محمد بن علی الجواد (علیه السلام)

را به تمامی مسلمانان، به خصوص شما دوست گرامی تبریک و تهنیت می‌گوید.

شهادت امام هادی

«مرگ آگاهی»

عمر سپری می شود، مرگ فرا می رسد، زندگی دنیا پایان می پذیرد، روح که معیار شخصیت انسان است، به سرای جاودان منتقل می شود و حیات در عالم آخرت آغاز می گردد.

مرگ از جمله آیات حکیمانه خداوند در نظام خلقت است و حقیقت آن همانند حقیقت حیات، ناشناخته و مجهول است.

از جمله مطالبی که در زمینه مرگ، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و کمابیش در کتاب های علمی و دینی آمده، این است که چرا مردم عموما از مرگ متنفر و گریزان هستند؟ و چرا از مرگ خائفند و ترسان؟

تنفر و گریز بشر از مرگ، ناشی از علاقه ای است که به حیات جاودان دارد. تمایل به زندگی دائم با سرشت بشر آمیخته و در نهاد آدمیان ریشه فطری دارد. کسانی که تفکر مادی دارند، عموما مرگ را پایان تمام ابعاد وجود خود می دانند و هم چنین کسانی هستند که خود را از پیروان ادیان الهی به حساب می آورند اما به بقاء روح و حیات بعد از مرگ که از ارکان جهان بینی مکتب پیامبران است، یقین قطعی ندارند و به آن با دو دلی و تردید می نگرند. اینان نیز از مرگ متنفرند؛ زیرا امید مشکوک به زندگی بعد از مرگ مطابق فطرت آنان نیست و نمی تواند تمایل به حیات ابدی را در وجودشان اقناع نماید.

این چند گروه، از مرگ متنفرند و به آن از دیدگاه بدبینی و انزجار می نگرند. حتی بعضی از آنها حاضر نیستند نام مرگ را بشنوند یا ساعتی در قبرستان بروند و درباره مرگ فکر کنند و از گذشتگان، درس عبرت بگیرند.

اما از سوی دیگر کسانی هم هستند که مؤمن واقعی به آفریدگار جهانند و از پیروان راستین پیامبران خدا هستند و به عالم آخرت یقین قطعی دارند. آنان دستورات الهی را به کار می‌بندند، از آنچه که خداوند نهی نموده، اجتناب می‌کنند و خود را به مکارم اخلاق و صفات انسانی می آرایند . اینان هرگز به مرگ با دیده انزجار و تنفر نمی نگرند و آن را سرکوب کننده زندگی ابدی نمی دانند؛ بلکه عقیده دارند که مرگ به حیات محدود دنیا خاتمه می دهد و آدمی را به سرای جاودان منتقل می کند و میل انسان به حیات دائمی را برآورده می سازد.

تنها اضطراب و نگرانی آنان از این جهت است که مبادا بمیرند؛ در حالی که عقاید و ایمانشان یا اخلاق و اعمالشان مورد رضایت پروردگارشان نباشد و بر اثر آن، گرفتار نقمت و عذاب خدا شوند و از فیض رحمت او حتی به طور موقت و محدود محروم باشند.

اینان باید با اتکاء به رحمت و تفضل الهی این نگرانی را از صفحه خاطر بزدایند و به ضمیر خود قرار و آرام بخشند و با امید به عفو پروردگار، تسلیم مرگ شوند و با قلبی شاد و چهره ای گشاده، جان به جان آفرین تسلیم نمایند.

به عنوان نمونه در این باره از امام عسکری (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:

روزی امام هادی (علیه السلام) بر بالین یکی از اصحاب خود حاضر شد که بیمار شده بود و از ترس مرگ گریه و بی تابی می‌کرد. امام (علیه السلام) به او فرمود: "ای بنده خدا! ترس تو از مرگ بدین سبب است که آن را نمی‌شناسی. آیا هرگاه بدنت را چرک و آلودگی فرا گیرد و از شدت آلودگی و چرکی که بر توست، آزرده شوی و به بیماری های پوستی و دمل و گری مبتلا گردی و بدانی که شستشو در گرمابه همه آنها را برطرف می‌کند، آیا به آنجا نمی‌روی تا خودت را از آن آلودگی ها پاک کنی؟ یا این که (دوست داری) به گرمابه نروی تا آن آلودگی ها بر بدنت باقی بمانند؟"

عرض کرد: آری ای فرزند پیامبر خدا، دوست دارم خود را پاک گردانم.

امام (علیه السلام) در ادامه فرمود: "پس مرگ نقش همان گرمابه را دارد و آخرین چیزی است که از غربال کردن گناهانت و پاکیزه ساختن تو برایت مانده؛ پس چون به آن رسیدی و از آن گذر کردی، یقینا از هر غصه و اندوه و آزاری رسته ای و به همه خوشی ها و شادکامی ها رسیده ای."

بر اثر موعظه امام هادی (علیه السلام) آن مرد آرام شد و تسلیم مرگ گردید و شادمانی کرد و طولی نکشید که دیده فروبست و جان به جان آفرین تسلیم نمود.(1)

بنابر این کسی که در طول عمر خود از تعالیم انسان ساز الهی اطاعت کرد و وظایف انسانی خود را در قبال مردم و در همه احوال رعایت کرد و از صفات مذموم پرهیز نمود و به ملکات پسندیده انسانی متخلق گردید، این چنین شخصی دیگر همواره مهیای مرگ است و با امیدی که به رحمت الهی دارد، آماده انتقال یافتن به سرای جاودان خواهد بود.

 

(برگرفته از کتاب "معاد از نظر روح و جسم تالیف: "مرحوم حجة الإسلام محمدتقی فلسفی" (همراه با تلخیص))

سایت مذهبی وب، فرا رسیدن 3 رجب، سالروز شهادت

دعوت کننده مردمان به هدایت و روشنگر مسیر کرامت،

حضرت امام علی بن محمد الهادی (علیه السلام)

را به تمامی مسلمانان جهان، به خصوص شما دوست گرامی تسلیت می‌گوید.