رباعی شهادت حضرت امیرالمومنین
با دیده ی تر٬ نماز میخواند علی
آن صبح که سجده گاه در خون غلتيد
گفتند: «مگر نماز میخواند علی...؟!»
سعید بیابانکی-اصفهان
با دیده ی تر٬ نماز میخواند علی
آن صبح که سجده گاه در خون غلتيد
گفتند: «مگر نماز میخواند علی...؟!»
سعید بیابانکی-اصفهان
مسمط میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام
تو که باشی دگرم میل به بارانی نیست
اشبه الناس به کردار تو انسانی نیست
ما گداییم و اگرچه که فراوانی نیست
و اگر رغبت بازار به ارزانی نیست
تا حسن هست ،غم ما غم بی نانی نیست
پشت اسم تو پر از هیبت و نام آوری است
سیرتت را همه گفتند که پیغمبری است
صورت خوشگل تو ، حسرت حور و پری است
سر بازار تو آنقدر پر از مشتری است
چار فرسنگی دکان تو دکانی نیست
نور روی تو به شب حس سحرگاهی داد
و به مداح تو انگیزه ی مداحی داد
نوکری تو به ما هیمنه ی شاهی داد
تو به آنی دل ما را به فنا خواهی داد
اثر جذبه ی عشق تو ولی آنی نیست
هر که از تو بسراید سخنش می ارزد
هر که سرباز تو شد سر به تنش می ارزد
هر که همشهری تو شد وطنش می ارزد
کوبه ی خانه ی تو کوفتنش می ارزد
در تمنای وصال تو پشیمانی نیست
آن کتابی که تفال نزدیدش حسن است
هر کسی توبه کند ، دین جدیدش حسن است
هر که افتاد به بن بست، امیدش حسن است
قفل قلب من بیچاره کلیدش حسن است
وصد البته که در "دولت روحانی"نیست
جان عالم به فدای پدر محترمت
تو بگو یک کلمه جان علی "می خرمت"
عالمی شامل احسان و عطا و کرمت
در تماشای همان مقبره ی بی حرمت
"لذتی هست که در سجده ی طولانی نیست"
دم تو بود خدا حضرت عیسی را ساخت
قدر ظرف دل تو پهنه ی دریا را ساخت
سالها نان سر سفره ی تو ما را ساخت
باید آخر حرم یوسف زهرا را ساخت
غیرت هیچکسی ، غیرت ایرانی نیست
مظاهر کثیری نژاد
تیر نود و چهار
محراب عزا گرفته را دریا کرد
با زهر وضو گرفت آن تیغ آنگاه
بر فرق علی نشست و قرآن وا کرد
حمید رضا شکار سری
اقتدا کرده به همراه جماعت به علی
با سر تیغ، جدا کردنشان دشوار است
بس که چسبیده در این لحظه عبادت به علی
فرق شمشیر عرب با همه در یک چیز است
به عقب خم شده، از شرم اصابت به علی!
درد اینجاست که در دست دگر خنجر داشت
هر که آمد بدهد دست رفاقت به علی
رنگ رو؟ زرد! عبا؟ سرخ! نپوشد شاهی
مثل این جامه که پوشاند سیاست به علی
روزگاری همه از تیغ دو دم می گفتند
افتخارش به عرب ماند، جراحت به علی
کاسه ی شیری و دستان یتیمی لرزان
این خبر را برسانید سلامت به علی
محمد حسین ملکیان-اصفهان
هی بگویم بعَلیّ ٍ بعلی ٍ بعلی
مطلعُ الفجرشب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بِسلام ٍ ابدیّ ٍ ازلی
اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی
همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی
ای شب قدر کجایی که علی را کشتند
قدرنشناس ترین مردم لات و هبلی
باعث کرب و بلا نیز همانان بودند
نهروان کینۀ صفین به دلان جملی...
کسی آنسوی حسینیّه نشسته است هنوز
همه رفتند شب قدر تمام است ولی
باز قرآن به سرش دارد و هی می گوید
بحسین بن علی ٍ بحسین بن علی
مهدي جهاندار
اين دور هم نشينى وقت سحر مي ارزد
جاى گدا نشستن در خانه ى کرم نيست
هروقت مينشيند در پشت در مي ارزد
گريه م گرفت و ديدم دست مرا گرفتند
پيش کريم خيلى خون جگر مي ارزد
من که توقع قرب از هيچکس ندارم
اصلآ همينکه هستم اين دوروبر مي ارزد
چون طفل خانه برگشت او را بغل بگيرند
پس گم شدن براى مهر پدر مي ارزد
هر طور ميپسندى بشکن دل گدا را
هرچه شکسته تر شد دل بيشتر مي ارزد
فرموده اند روزه يعنى على, يقينآ
کار علي ست والله روزه اگر مي ارزد
چون سنگ ريزه ما را بين نجف بينداز
ريگ نجف به قدر صد کوه زر مي ارزد
يک ياعلى بجاى العفو پاکمان کرد
اين ياعلى براى ما آنقدر مي ارزد
هر چه خراب کردم ديدم درست کردى
ويرانه بودن من از اين نظر مي ارزد
گر تو نميپسندى تغيير ده قضا را
از کوى نيک نامان يک آن گذر مي ارزد
حداقل به کار حسين که مياييم
اين بار را ضرر کن, ما را بخر... مي ارزد...
استاد علی اکبر.لطیفیان
رمضان ۱۳۹۴