شعر امام حسن(ع)
در وصف ذات، صحبت ما احتياج نيست
زيرا که در صفات خدا «احتياج» نيست
بايد به بال رفت و درآورد گيوه را
در بارگاه قرب تو پا احتياج نيست
تو بي وسيله هم بلدي معجزه کني
دست تو را به لطف عصا احتياج نيست
بوي طعام سفره، خودش ميکشد مرا
تا خانهي تو راهنما احتياج نيست
خواهش نکرده اهل کرم لطف ميکنند
اين جا به التماس گدا احتياج نيست
اصلاً پي معالجه ي اين جگر مباش
"بيمار عشق را به دوا احتياج نيست"
محشر براي رو شدن اعتبار توست
کي گفته است روز جزا احتياج نيست؟
تو با سکوت کردن خود، جنگ ميکني
تيغ تو را به کرب و بلا احتياج نيست
×××
وقتي نداشت مادر تو سنگ قبر هم
ديگر تو را به صحن و سرا احتياج نيست
زيرا که در صفات خدا «احتياج» نيست
بايد به بال رفت و درآورد گيوه را
در بارگاه قرب تو پا احتياج نيست
تو بي وسيله هم بلدي معجزه کني
دست تو را به لطف عصا احتياج نيست
بوي طعام سفره، خودش ميکشد مرا
تا خانهي تو راهنما احتياج نيست
خواهش نکرده اهل کرم لطف ميکنند
اين جا به التماس گدا احتياج نيست
اصلاً پي معالجه ي اين جگر مباش
"بيمار عشق را به دوا احتياج نيست"
محشر براي رو شدن اعتبار توست
کي گفته است روز جزا احتياج نيست؟
تو با سکوت کردن خود، جنگ ميکني
تيغ تو را به کرب و بلا احتياج نيست
×××
وقتي نداشت مادر تو سنگ قبر هم
ديگر تو را به صحن و سرا احتياج نيست
+ نوشته شده در شنبه ششم تیر ۱۳۹۴ ساعت 14:20 توسط بنده خدا
|