مبارزه با وبلاگ ضد شیعه و حضرت زهرا
صاحب الزمان( شعر)
غزلی برای امام زمان، امام والعصر.شعری نذر امام زمان و روز جمعه.شعر مدح امام زمان.
شعر هیئتی امام زمان..
ضریح حاجت ها...
ای نگاهت ضریح حاجت ها
کم کن امشب کمی مسافت ها
همه زائر شدند اما من
رفته ام جز بی لیاقت ها
باز جمعه شده دعایی کن
نشوم جز بی خیالت ها
یا رفیقَ...بیا رفیقم باش
خسته ام از همه رفاقت ها
در جهان بی وجود تو جنگ است
تو بیا که کمی جنایت ها...
کاسه ی صبر من شده لبریز
تو کجایی خدای طاقت ها؟!
باز جمعه و باز ندبه درد
چقدر خسته ام از عادت ها
کی میایی که خون قلبم را
بکنم فرش زیر پایت، ها!
صادقانه بگویم you love i
بی خیال همه خجالت ها
من دقیقه دقیه هر لحظه
می چشم تخلی فراقت ها
تا ابد کا منتظر این است
گریه ها ندبه ها عبادت ها
پای هر رشته ای ز چادر او
هر قراریست در قیامت ها
دیده اندت کبوتران شهید
قسمتم کن از این شهادت ها
صبح یک جمعه وعده ی دیدار
روز مرگ تمام ساعت ها...
دل ما از فراق تو پر درد
(ای مسافر تو را خدا برگرد)
امام زمان(شعر)
آمدم گر چه خوب مي دانم
بي تو اينبار هم پريشانم
آمدم اي غرور آينه ها
اي نگاهت سرور آينه ها
آمدم اي هميشه روحاني
اي نگاهت هميشه نوراني
آمدم تا تو را كنم آواز
شعر آينه را كنم آغاز
بي تو اين لحظه ها چه غمگين است
انتظارت چقدر سنگين است
بي تو با اين حضور ثانيه ها
اين شتاب و عبور ثانيه ها
لحظه ها را هميشه مي پايم
در پيت سر برهنه مي آيم
بي تو دنياي من چه بي رنگ است
پهنه آرزو بسي تنگ است
بي تو بي كس ترين پرنده منم
در هوايت چگونه پر نزنم
بي تو با دوش خسته ام چه كنم
با پر و بال بسته ام چه كنم
بار هجرت فتاده بر دوشم
هر چه غير از تو شد فراموشم
خواب ديدم شبي كه آمده اي
بر من خسته نيز سر زده اي
ديدم از غم مرا رها كردي
با وصال خود آشنا كردي
ديدم آرامش دلم بودي
آري انگار ساحلم بودي
ديدم از پيچ جاده مي آيي
همچو خورشيد ساده مي آيي
شب شكن همچو نور بودي تو
منتهاي حضور بودي تو
حيف و صد حيف خواب مي ديدم
تشنه بودم سراب مي ديدم
كاش تعبير خواب من گردي
بعد از اين آفتاب من گردي
آه ! امروز بي تو دلگيرم
بي تو از زندگانيم سيرم
آسمان نگاه من ابري است
در دلم هاي و هوي بي صبري است
زخم اين سينه باز كاري شد
اشكهايم ز ديده جاري شد
اشكهايم دوباره طوفان كرد
ساحل ديده را پريشان كرد
انتظار طلوع ما را كشت
حسرت يك شروع ما را كشت
يا طلوعي دوباره كن مهدي
يا دلم را ستاره كن مهدي
در نبودت بگو چه بايد كرد
بعد از اين جستجو چه بايد كرد
گو كجايي كه عاشقت هستم
داغ بر دل شقايقت هستم
غم دلم را گرفت كاري كن
ساحلم را گرفت كاري كن
تا مباد اينچنين فنا گردم
از تو اي مهربان جدا گردم
در سكوتم نشسته صد فرياد
بيستون كو كه زنده شد فرهاد
مثنوي را تو شور و حالي باش
مدتي هم در اين حوالي باش
باغ در انتظار تو پژمرد
بي تو حتي بهار هم افسرد
بر سر جاده هاي وهم آلود
تا نشاني ز جاي پايت بود
چشمهامان به انتظار تو ماند
قلبها نيز بي قرار تو ماند
اي اميد هميشه ام برگرد
تا نخشكيده ريشه ام برگرد
بيش از اين داغ بر دلم مگذار
بار غم را ز دوش من بردار
محسن ناصحی
میلاد حضرت زهرا
مقام مادردر کلام حضرت امام خمینی (ره)
* هيچ شغلي به شرافت مادري نيست.
* خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است، و از خدمت همه كس بالاتر است.
* اول مدرسه اي كه بچه دارد دامن مادر است.

* در دامن مادر، بچه ها بهتر تربيت مي شوند تا پيش استادان.
* دامن مادر بزرگترين مدرسه اي است كه بچه در آنجا تربيت مي شود.
* مادر خوب، بچه خوب تربيت مي كند.
* اگر مادرها، مادرهاي با فضيلت باشند، اولاد با فضيلت تحويل مي دهند.
* خداي نخواسته _ اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بيرون مي آيد.
* شما خانمها شرف مادري داريد، كه در اين شرف از مردهاجلو[تر] هستيد.
* درست شدن كشورها مرهون شماهاست، مرهون شما مادرهاست، خرابي و آبادي كشورها تابع شماهاست.
* رحمت خداوند بر مادراني كه جوانان نيرومند خود را به ميدان دفاع ازحق فرستاده، و به شهادت ارجمند آنان افتخار مي كنند.
* ملتي که خواهران و مادران دليرش، افتخار به مرگ جوانان برومندش مي کند که در صف شهدا هستند، پيروز است.
* مادران شجاع فرزندان اسلام، خاطره جانبازي و رشادت زنان قهرمان را در طول تاريخ زنده کرده اند.
امام رضا(شعر مداحی)
این روزا خیلی دلم برا امام رضا تنگه خیلی ...
یه شعر برا امام رضا با مطلعی بسیار زیبا که این شعر را می شود برای مداحی هم استفاده کرد.
هي نگوييد التماس دعا من خودم کوله باري از دردم
ميروم پيش ضامن آهو تا مگر رو سفيد بر گردم
السلام عليک يا باران السلام عليک يا خورشيد!
آمدم تا به گرمي لطفت قوتي گيرد اين دل سردم
آه اي آشناي پرواز بال هر چه کبوتر عاشق
در هواي زيارتت مولا مدتي ميشود که شبگردم!
هي کبوتر خريدم و آقا نامه ام را به بالها بستم
به: شما که بهار آييني ،از:مني که تکيده و زردم
خوش به حال تمام آنها که زائرت مي شوند آقا جان!
من که بين تمام زائرات روسياهم،سياه،بد کردم
تو ولي ضامن غريباني ضامن آهويي که مشهور است
خواب ديدم شبي کبوتر وار در حريم تو پر در آوردم
گر چه بستم دخيل قلبم را بر ضريح مبارکت مولا!
نه!شفا از شما نمي خواهم ، آرزومند جرعه اي دردم
السلام عليک يا باران، السلام عليک يا خورشيد!
نذربال کبوترت اين بار ، گريه هاي شبانه آوردم!
شاعر:؟؟؟
---------------------------------------
البته به نظر من اگه شاعر چندتا بیتا حذف می کرد بهتر می شد.
سید شهیدان اهل قلم(شعر)
به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی که روحی بزرگ داشت...
به سید مرتضی آوینی

سلام راوی مجنون، سلام راوی خون
نگاه کن! که نگاهت غزل غزل مضمون
تو در مسیر خدا در میان خوف و رجا
نشسته روی لبانت تبسمی محزون
به اعتقاد تو سیاره رنج می خواهد
جهان چه فایده لبریز باشد از قارون
جهان برای تو زندان، برای تو انگور
جهان دسیسه هارون و نقشه مامون
درون من برهوتی است از حقیقت دور
از این سراب مجازی مرا ببر بیرون
چگونه طاقت ماندن؟ مرا ببر با خود
از این زمانه به فردای دیگری، اکنون
نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است
سپاه چشم تو کرده است فکه را مجنون
به سمت عشق پریدی خدانگهدارت
تو مرتضایی و دستان مرتضی یارت...
سید حمیدرضا برقعی
شعر
یه غزل زیبا در آستانه بهار البته یکم مذهبی نیست مشکلی نداره دیگه: (از وبلاگ بی آلتی)
http://bialati.blogfa.com/

خانه تکانی
خانه تکانی
نگاه متعصبانه نایاب در روزنامهنگاری!
خب به آدم برميخورد! يك عالمه روزنامه زرد شده گذاشته روي يكي از قفسههاي دكهاش و چوب حراج ميزند به مالش! حالا حراج کردنش طوري نيست، ما که بخیل نیستیم، دلخوريمان از جای دیگری است! از آن نوشتهي روي كاغذ که بالای سر این همه روزنامه چسبانده؛ با خط ناخوش و ماژیک آبی رویش نوشته: "روزنامه باطله، جهت پاك كردن شيشه، بستهاي 200 تومان"!! انگار نه انگار كه آن روزنامهنگار كلي اين طرف و آن طرف رفته و كلي به اين در و آن در خورده تا يك مصاحبه، گزارش يا خبر از يك سوژهي ناب بگيرد، خيلي زور ميگويد كه اين همه تلاش به خورد شيشههاي خانه برود تازه آن هم با آن خشانت و مچاله و نمدار کردن و ...! تازه اگر آن مطلب شيشه پاككن رتبهاي چيزي هم در جشنواره آورده باشد كه ديگر جلزّ و ولزّمان درمی آید! بابا كمي رحم و انصاف هم بد نيست. دلتان می آید این همه تلاش را سر چند دقیقه معدوم کنید؟
توضيح:
اين روزنامه زرد شده با آن مطبوعات زرد فرق ميكند! اينها در اثر گذشت زمان به اين روز افتادهاند.
نگاه منطقي جمعيت مذكور
اتفاق معمولي كه براي اخبار مطبوعات ميافتد، سوخته شدن آنها پس از گذشت زمان است، يعني بعد از مدتي از شور و هيجان زمان انتشار آن هيچ خبري نخواهد بود. به عبارتی انتشار خبرهای سوخته دور از عقل و انتظار می نمایاند. مثلاً خيلي مضحك به نظر ميرسد اگر پس از گذشت يك هفته آمدن نتایج کنکور بخواهيم آنها را تيتر روزنامهها كنيم! یا بدتر از آن، اگر اشتباهی به جای معرفی قبول شدگان سال جاری همان نتایج سال گذشته را دوباره اعلام کنیم! طبیعتاً مواجه شدن با چنین اخباری نه تنها جذابیت ندارد بلکه نشانه ای از درک پایین انتشاردهندگان آن می آورد!
اخبار هم تاریخ انقضا دارند، مثل خیلی چیزهای دیگر، مگر آن که تاریخ انقضا نداشته باشد! یعنی از چیزی خبر بدهد که همیشگی است و جاودانه. در غیر این صورت تاريخ انقضايش تمام ميشود و می سوزد. چيزي هم كه بسوزد، اگر حتي به كار هم بيايد مثل روز اولش که نمی شود.
دور ریختن از تاريخ گذشتهها
در این ایام خانه تکانی احتمالاً در مسیر شست و شوی و رفت و روب منزل، به وسایلی برخورد می کنیم که مدتهاست تاریخ انقضاشان گذشته، نگه داشتن آنها همان قدر غیر طبیعی است که دور ریختنشان طبیعی و عاقلانه! قاعده این است که آدم چیزی را نگه دارد که به درد بخورد؛ نگهداری چیزهایی که از تاريخ گذشتهاند مسمومیت زا هستند و دردسر ساز، استفاده از آنها که دیگر قوز بالا قوز!
حالا ديگر چه فرق ميكند خانه تكاني مربوط به منزل باشد يا دلهايمان! اگر آنها را هم روزانه پاك نكرده باشيم، بهرحال دم عيدي كه نياز به يك دلتكاني پيدا ميكنيم! شايد خيلي وقت باشد كه به گوشه گوشهاش سر نزده باشيم و پر شده باشد از تار عنكبوتهاي چندشآوري كه پر است از حشرههاي موذي خطرناك و كشندهي دل! از حسد و كينه و غيبت بگير تا دلخوريها و... همهي دلخوريهايي كه يك زماني پيش آمده و حتي باعث شده دلمان از دست كسي بسوزد. ولي هر چيزي هم تاريخ انقضايي دارد و بعد از آن ديگر به درد نميخورد و نگهدارياش ميشود مايهي دردسر. اگر هم مدام بخواهيم به آن دامن بزنيم، اين خاكسترها پر و پخش ميشوند و كل خانهي دلمان را دودي ميكنند. پس بايد يك كاري كرد كه زود از شر ناراحتياش خلاص شد. شايد بشود تاريخ انقضاي اينجور دلخوريها را معادل با زمان سوختنمان در نظر بگيريم. اينجوري تا كه از دست كسي ناراحت شديم و دلمان سوخت، چون از تاريخ گذشته ميشود، از سر گناه طرف ميگذريم و نميگذاريم خانهمان دود بگيرد