شعر اربعین

همه از هر کجا باشند از این راه می آیند
به سویت ای امین الله خلق الله می آیند

صف جن و ملک با زائرانت هم قدم هستند
به عشقت از عوالم خیل خاطرخواه می آیند

زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه می آیند

ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پا به پا، همراه می آیند

گروهی غرق توصیفند و مست مدح چشمانت
گروهی روضه خوان، با سیل اشک و آه می آیند

به شهرت میرسند و حال و روز شهر بارانی است
پر از بغضند و نم نم تا دم درگاه می آیند

مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه می آیند

قیامت کرده ای، انگار تصویری است از محشر
که دوشادوش هم نزدت گدا و شاه می آیند

نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم میگیرند
به لطف گوشه چشمت آخرش کوتاه می آیند

شفر روضه حضرت رقیه

یا رقیه(س)
شب بود و صحرا بود و من ، تنها دویدم
از بین تیر و نیزه و "تن" ها دویدم

گاهی به دنبال سرت در بین سرها
گاهی به دنبال تنی تنها دویدم

خار مغیلان بود ، با پای برهنه
دنبال جایی امن در صحرا دویدم

دیروز در آغوش تو جای سرم بود
امروز هم پشت سرت بابا دویدم

لب تشنه بودم یک نفر آبم نمی داد
سرگشته دنبال سر سقا دویدم

وقتی سر اصغر ز روی نیزه افتاد
تا که نبیند مادرش آن را ... دویدم

زجر آمد و بر پهلوی من ضربه ای زد
پس در پی ارثیه ی زهرا دویدم

سیلی زد و دنیا به چشمم تارتر شد
اصلا نفهمیدم نشستم یا دویدم

وقتی شنیدم که به دیدارم می آیی
از پیش عمه هام تا اینجا دویدم

حالا نیمدانم که رویت را ببوسم
یا اینکه رگهای گلویت را ببوسم

#شهادت_حضرت_رقیه_س
#سید_حمید_داوودی_نسب
#سید_حسن_رستگار