فراخوان چهارمین کنگره خانگی شعر - تهران


موضوع:

۱. حضرت علی‌اکبر(علیه‌السّلام)

۲. حضرت لیلا(سلام‌الله علیها)


قالب‌ها:

۱. کلاسیک

۲. آزاد

۳. غزال (بخش ویژه)


مهلت ارسال:

تا پایان ‌شنبه بیست و پنجم خردادماه ۱۳۹۲/۰۳/۲۵


زمان برگزاری :

پنجشنبه سی‌ام خردادماه مصادف با شام میلاد حضرت علی‌اکبرعلیه‌السّلام ۱۳۹۲/۰۳/۲۷


مکان برگزاری :

تهران - حسینیه انصارالعباّسعلیه‌السّلام
 
 
نحوه‌ی ارسال آثار:

۱. ارسال پیام خصوصی در همین پست.
 
۲. ارسال به ایمیل  kongereh_khanegi@yahoo.com
 
۳. تماس با شماره‌تلفن ۰۹۳۹۵۳۵۳۴۳۷ 

شعر-حضرت  ام البنین

رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی

رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو
میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی

فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را
همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی

کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند
تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی

خودش را در کنار مادرش حس کرد بغضش ناگهان وا شد
خدا را شکر بودی زینب خود را بغل کردی

چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را
درون کامشان شیرین‌تر از شهد و عسل کردی
***
رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد
به تیغ اشک خود، اعرابشان را بی‌محل کردی

 محسن رضوانی

شعر-امام حسین

از خدا آمده ام تا به خدا برگردم

پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم

می روم پشت سرم آب نریز ای مادر

وطن مادری آنجاست چرا برگردم

من به پابوسی آن سرور بی سر بروم

وای اگر از حرمش بی سروپا برگردم

کفن و چادر و انگشتر سوغاتم  نیست

بگذارید که با شرم وحیا برگردم

سر پروازبه سوی غم دیگردارم

می روم شام مگربااسرابرگردم

دل بیمار فقط ازتوشفامی خواهد

شب جمعه است دلم کرب و بلا میخواهد...

شاعر : مجید تال

امام زمان

زمین تشنه ست...باید شیر باران را بپیچانی

بپیچی مثل یک رود و بیابان را بپیچانی

 

درین دریا فقط باد مخالف می وزد آقا !

بیا ای باخدا ! باید که سکان را بپیچانی

 

تماشا کن که پیچ دست ظالم هرز گردیده

بیا باید که دست هرز ایشان را بپیچانی

 

صدای عربده پیچیده در این کوچه ها هرشب

تو باید پیچ این ضبط رجزخوان را بپیچانی

 

بیایی مثل یک آقامعلم...مهربان...خوشرو

ز روی لطف گاهی گوش انسان را بپیچانی

 

نه بدقولی که خیل عاشقان را قال بگذاری

نه بدعهدی که وقت وعده آنان را بپیچانی

محسن رضوانی/تهران

آن اسم اعظم که بزرگان در پی اندش

سربندِ یا زهراست محکم تر ببندش

 

هر کس که در سر آرزوی عشق دارد

هنگام رفتن با شهیدان می برندش

 

بابا! وصیّت نامۀ همسنگرت کو؟

این روزها خون می چکد از بند بندش

 

آقا معلم قصه از آنروزها گفت

کردند سال ِ آخری ها ریشخندش

 

شرمی نکردند از صدای سرفه دارش

چیزی نخواندند از نگاه دردمندش

 

گیرم عَلم از دست عباسی بیافتد

عباس دیگر می کند از جا بلندش

 

هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست

کار حسین است و دل مشکل پسندش

مهدی جهاندار

شعری برای حجر بن عدی


"بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآید"

 

 

مردی از گور به پا خاست که مست است هنوز

خبر آورد که میخانه نبسته است هنوز

 

ذوالفقار علی و گوشه نشینی هیهات

نه مگر پهلوی آیینه شکسته است هنوز

 

این سوی واقعه عباس زمین خورد و حسین،

آن سوی معرکه بر اسب نشسته است هنوز

 

"ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟"

یار پیداست که دیوانه پرست است هنوز

 

"مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟"

که دلت بر سر پیمان الست است هنوز

 

هر کجا قبر مُرید علی و آل علی است

بگشایید که شمشیر به دست است هنوز

مهدی جهاندار

دستي به روي سينه تو هم احترام كن

همراه من به ساقي مستان سلام كن

ساقي سلام جرعه آبي به ما بده

ساقي سلام جام شرابي به ما بده

وقتي كه حال ميكده ي دل خراب شد

شاعر علي نوشت و شعرش شراب شد

ميخانه را به لذت ديدار ديده ايم

«ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم»

در آن حريم عشق كه ايوانش از طلاست

آنجا كه بال هر ملكي فرش زير پاست

عمري است چون گدا به در خانه ي تواييم

تو شمع خانه و همه پروانه ي تواييم

آقا مريض عشق توام سوز و تب بده

از باغ نخل هاي قشنگت رطب بده

مي خواهمت كه باز مسلمان كني مرا

از اصفهان بيايم و سلمان كني مرا

من را ذبيح عشق خودت كن كه چاره نيست

«در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست»

آقا نگاه سمت ضريح تو سوي چشم

هرچيز گفته اي به من آقا به روي چشم

ايوان رواق صحن و سراي تو ديدني است

وصف كمال فاطمه از تو شنيدني است

او فاطمه است ام ابيها كنار تو

او در مدينه است ولي در جوار تو

صد دانه شد دلم زحسادت به آن گدا*

وقتي انار را تو  نمودي به او عطا

شاعر كنار تاك ضريح تو بيقرار

يعني براي خوردن آن دانه ي انار...

من را زباغ حب علي در قفس نكش

اي دل بدون حب علي يك نفس نكش

روزي خدا نوشت كه شاه جهان شوي

تو خواستي كه حاكم دلهايمان شوي

بدبخت آن كسي كه به دنياست دشمنت

چون كافر خداي تعالي است دشمنت

من يا علي بگويم و يا قل هُوَ الاَحَد

مولا گرفت دست مرا يا علي مدد

دانلود شعر خوانی سید حمید داودی نسب(در هیئت مکتب المهدی-اصفهان)

شعر از: مجد تال-سید حمید داودی نسب

کنگره شعر خانگی-تهران

کنگره شعر خانگی(پوستر)