امام رضا(ع)-شعر سبکی

گوهر ولای تو ، به طینت من بود ای صنمم
ذکر خوب نام تو ، عبادت من بود ای صنمم
تو دلبر جانانه ، من عاشق و دیوانه
تو شمع ولا و من ، بر گرد تو پروانه
ای حاصل من ، آن روی مهت
ای قاتل من ، تیر نگهت
امام رضا (ع) امام رضا (ع)
گره خورده این دل بر مویت به فدای جلوه رویت(۲)


جزهوای کوی تو ، به قلب ودلم نکنم هوسی
کافرم اگر به غیر یاد تو من بکشم نفسی
ای آروزی دل ها ، من بنده وتو مولا
دل با تو شود آرام ، آرام دل زهرا
من مال توام ، ای تاج سرم
جز کوی تومن ، جایی نروم
امام رضا (ع) امام رضا (ع)
گره خورده این دل بر مویت به فدای جلوه رویت


هر زمان اسیر و مست ، زچرعه باده نام توام
شاه عالمم که من ، غلام غلام غلام توام
من مهر ولا دارم ، گر بار خطا دارم
در روز قیامت هم ، شادم که رضا دارم
هرکس که شود بیمار رضا (ع)
والله شود ، دلدار رضا (ع)
امام رضا (ع) امام رضا (ع)
گره خورده این دل بر مویت به فدای جلوه رویت


بنده گدا کجا که مست سبوی رضا بشود
عبد بی حیا کجا که زائر کرب وبلا بشود
خجلت زده ام کردی ،از بس که کرم کرده ای
از لطف گدایت را ،راهی حرم کرده ای
آهوی دلم ، دنبال رضاست
قلب و جگرم ، اموال رضاست
امام رضا (ع) امام رضا (ع)
گره خورده این دل بر مویت به فدای جلوه رویت

شاعر:مهدی بقایی

شعر عاشورایی

نیزه قیام کرد و تو را از سر آفرید

در چشم های مادر تو محشر آفرید

پهلوی مادر تو دوباره شکسته شد

وقتی که زخم ، حادثه را پرپر آفرید 

مادر تو را برای همین روز شیر داد

مادر برای روز دهم ، سرور آفرید

حتماً نشسته بود و تو را درد می کشید

آخر تو را شبیه علی ؛ حیدر آفرید

حتماً دعای مادر تو بوده که خدا

عبّاس آفرید ، علی اکبر آفرید 

یک غنچه...تیر تیز خزان...انفجار خون

این صحنه را گلوی علی اصغر آفرید

مادر برای اینکه تو را منتشر کند

تنهایی ِ شگفت تو را خواهر آفرید 

حالا نشسته ایم و تو را شعر می شویم

آری! تو را که کوثر پیغمبر آفرید

محمد رضا سلیمی

شعر امام زمان

(عج الله تعالي فرجه والشريف)

دست هایت ضریح حاجت ها چشم هایت گل اجابت ها

شبنم روی گونه ی سرخت مایه ی سبزی طراوت ها

طاق ابروی قاب قوسینت لیت شعری این اشارت ها

تار تار بلند گیسویت رشته های نجات امت ها

نخ ابریشمی تسبیحت بند آزادی از اسارت ها

ای نگاه کبوترانه ی تو آسمان پر از نجابت ها

من زمینی نبودم از اول آمدم زیر خاک پایت ها

جمکرانی شوم همیشه شلوغ اصفهانی پر از ارادت ها

گل کنم شاعری شوم آن طور که تو داری بر او عنایت ها

هی نوشتند پشت ماشینها بر روی شیشها عبارت ها

خواهد آمد ، بیا ، گل نرگس کم کن از بینمان مسافت ها

جام جم با تمام حافظ هاش می کشند از لبت خجالت ها

السلام علیک ...خم بشوید می برازد تو را ریبود ها

هاشمی ! فاطمی ! ابوالحسنی ! به به تو با چنین اصالت ها

میم و حا میم و دال ای زیبا ای اباالقاسم رسالت ها

حیدری زاده ی دو تیغ ابرو کشته ی چشم تو شهامت ها

نور زهراییت تقدس وار سرزد از کوثرای ساحت ها

ای حسن صورت بقیع نشین ای کریم همه کرامت ها

کربلایی حسین و الفجری رجعت سرخ تا شهادت ها

وارث مه رخان لیلایی مات در جذبه شان شجاعت ها

چون علی اکبر و عموت عباس شده ای جزو سرو قامت ها

زینبی زینت علی طینت کوه صبر پر از صلابت ها

تازه مشهور می شوی حالا مثل سجاد در عبادت ها

بشکاف علم روز دنیا را باقر العلم و البلاغت ها

ربودی شیعیان جعفری ات ششمین صادق صداقت ها

بی تو مردند کنج زندان ها کاظم الغیظ ، باب حاجت ها

آهویت نه گدای تو هستم یادگار رضا و رافت ها

باز دریای جود جوشش کرد در جواد آب این سخاوت ها

تا گدایان سامری چون من درنقی خانه ی هدایت ها

یازده جلوه عسگری بشوند پشت این پرده ی بشارت ها

میرسد صوت مکه ایت به گوش یثربی گونه با فخامت ها...

...تفی آواز داد جاء الحق زهق باطل اهل طاعت ها

ای غزل باز از تو شیرین شد نمکین مهدی حلاوت ها

و تو طاووس بزم اهل بهشت آخرین حد به این ملاحت ها

غلام رضافاتحی

انگشتر

نگفتنی ست غم بی شمار انگشتر

چنان عقیق شدم داغ دار انگشتر

به مشک طعنه زده در میان قحطی آب

خوشا به حال لب آبدار انگشتر

برای دست، دلش تنگ شد زمانی که -

رسیده بود به اتمام کار انگشتر

رقیه را نگذارید تا نگاه کند

به گوشواره ی خود در کنار انگشتر

بگو به زائر کرب و بلا که سوغاتی

کسی ندارد از او انتظار انگشتر

مجید تال