اشکت چکید نم نم و باران لقب گرفت

چشم تو ابر و آه تو تو فان لقب گرفت

از بسکه دردهای علی را گریستی

بعد از تو غنچه سر به گریبان لقب گرفت

بانوی آبهای جهان خانه ی تو نیست

این گوشه ای که کلبه ی احزان لقب گرفت

شش گوشه ی بهشت ضریح حسین توست

آری همان که شاه شهیدان لقب گرفت

آن شش هزار و ششصد و اندی به جای خود

تنها سه آیه بود که قرآن لقب گرفت

برخوان « یطعمون »تو دائم نشسته  «دهر»

این سوره «هل اتی علی الانسان » لقب گرفت

از خانه ی «لیذهب عنکم» شروع شد

نوری که قلب عالم امکان لقب گرفت

پروانه سوخت پشت دری که....خدای من

این بود آتشی که گلستان لقب گرفت؟

بانو  ! فقط کلید شفاعت به دست توست

هرکس تو را نداشت پشیمان لقب گرفت

ناموس خلقتی به خداوندی خدا

تنها مزار توست که «پنهان » لقب گرفت

عباس شاهزیدی