امام رضا(ع)-شعر

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می خوانم

قبولم کن من آداب زیارت را نمی دانم

نمی دانم چرا این قدر با من مهربانی تو

نمی دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم

نگاهم روبروی تو، بلاتکلیف می ماند

که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم

به دریا می زنم دریا ضریح توست غرقم کن

در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم

سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه

بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم

تماشا می شوی آیه به آیه در قنوت من

تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم :

که من یک شاعر درباری ام مداح سلطانم

                              سید حمید رضا برقعی

امام رضا(ع)-شعر

یا امام الرئوف: 

احساس خواهد کرد کوه نور می بیند

وقتی که شهرت را کسی از دور می بیند

احساس انسانی که روی تکه ی چوبی

در عمق تاریکی دریا ، نور می بیند

جای قدمهای بهشتی تو را عاشق

در کوچه باغ سبز نیشابور می بیند

زائر همان آنی که مشهد می رسد ، خود را

با بچه آهوی شما محشور می بیند

هر کس که می آید میان صحن های تو

شور خودش را گوشه ی ماهور می بیند

با اشک می آید ولی دلخوش به روزی که

بالای بالینش تو را در گور می بیند

شاعر نگاهش سمت گنبد میرود اما

جای کبوتر دسته های حور می بیند

در بیت هشتم صحن کهنه – پنجره فولاد

انگار می گویند : مردی کور می بیند ...

سید محمد حسینی

امام رضا(ع)-شعر

غبار گیر به نرمی بال قو اینجاست

هزار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست


چقدر درد دل از راه دور پر زده تا...

چقدر حرف در آغوش بغ بغو اینجاست

 
همیشه یک نفر اینجا نشسته  گوش کند

همیشه فرصت یک صحن گفتگو اینجاست

 

و  گفته اند به فواره ای که در اوج است؟

که سر به خاک گذارد که آبرو اینجاست


قدم قدم همه جا آب و حوض و فواره

مگر که وارث خشکی آن گلو اینجاست


فدای واژه  سقا  که خانه خانه اوست

فدای بوی غریبی که از عمو اینجاست


چقدر ساده مرا تا به بی نهایت برد

چقدر آینه ی پاک روبرو اینجاست
 

هزار سمت مرا برده اند و آرامم

که مقصد همه آن هزار سو اینجاست
 

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

کسی حضور ندارد  وگرنه او اینجاست

محمد خادم

برگرفته از وبلاگ جلسه شعر آیینی انگور